اوجول نوشت

دلم به وسعت همه ی اتفاقات بد زندگیم که افتادن یا حتی نیوفتادن گرفته هنو با سرطان مادربزرگم کنار نیومده بودم که خبر سرطان دوتا عمه هامو دادن چه برسه که الان خبر دادن عمه م حالش بده خدایا خودت نظری کن نذار اتفاق بدی بیوفته براشون خدایا معجزه میخوام خدایا چرا؟حکمتت رو شکر اخه چرا اینجوری بنده هاتو امتحان میکنی؟ از ترس خودمم جرات نمیکنم برم دکتر ازمایش بدم بگن سرطان داری از دکتر و بیمارستان و دارو بدم میاد دیگه حالم داره به هم میخوره خدایا خودت درست کن نذار

همیشه میگفتم از روز مرگی و زندگی روتین خسته شدم دلم تنوع میخواد گاهی بعضی تنوعات هرچند خیلی دوسشون داشته باشی یا حتی دوست داشتن یهویی و یا عشق باشه برات سنگین تموم میشه اینو تو این مدت دوماه فهمیدم والان از روزمرگی دوباره و روتین مجددی که بهم برگشته راضی ام زندگیمو همینجور که هست دوست دارم زندگیمو با تمام ظرافتای نه ی داشته و نداشتم دوست دارم زندگیمو در قالب فرزند ارشد و محبوب خانواده بودن دوست دارم الان که نگاه میکنم خیلی اتفاقاتی که قبلا تو خونه